پچ پچ های یه دختر



از خونه هایی بود که خیلی دوستش داشتم‌ و الان که یکسال هم از اومدنمون به اینجا نگذشته، اماده رفتن میشیم نمیدونم دلیلش چیه یعنی دلیل ظاهریشو میدونم اما حکمتش رو نمیفهمم یعنی قراره با چیزی یا چیزهایی مواجه بشم که کابوس سال های من شده؟ یا نه شاید مواجهه شدن باهاش اونقدرام ترسناک نباشه کاش یک بزرگتر به جای پنهان کاری، جرئت گفتن حقیقت رو میداشت و خیال همه رو راحت میکرد. آخرش که چی

حاضرم همه ی حرفا رو به جون بخرم حتی بد و بیراه ولی کاری کنم که دور بمونه از خطر نمیدونم تا کِی ولی فکر میکنم این فعلا درست ترین کاره. دیروز که مطمئن تر هم شدم. من اجازه نمیدم آرامش نسبی اش بهم بریزه اون مرحوم یه عمر نذاشت آب تو دلش ت بخوره. الان من چطور میتونم بذارم بره تو دل آتیش!!!! بله آتیش غضب اون زن ترسناکی که بجز نفرت و عجوزه گری چیزی ازش عایدمون نشده بجز دروغ و ریا و ظاهر سازی الکی که بگه من خیلی خوبم.
وصف حال الآن من از زبان غلومی: "غلط زیادی کرده هرکی میگه خدا نیست اگه همه خلق خدا هم بگن خدا نیست من و تو که خوب میدونیم خدا هست خوبشم هست لازمم نیست دنبالش بگردیم. همینجاست" از دیروز که بلاخره فهمیدم یه دردسر که خیلی وقته کابوس روز و شبام بود، از بیخ گوشم رد شد، مدام این دیالوگ توی سرم میچرخه من خدا رو با دوتا چشمام دیدم با همین گوشام شنیدم صداشو آره همیشه لحظه آخر خدا نزدیکتر میشه خدایا شکرت ♡

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

سیپ نت، ارایه خدمات مخابراتی، سیپ ترانک، کد خدماتی، شماره 5 رقمی، شماره 4 رقمی طراحی سایت نمایندگی فروش عایق های الاستومری دانلود کتاب پی دی اف cooking with cooklett معرفی کانال های محبوب تلگرام آموزش جامعIT Tamara